سلام

به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد

چون این وبلاگ رو دارم برای  تو می نویسم ، شاید نیازی به معرفی کردن خودم به تو نباشه
ولی یک چیزی این وسط وجود داره که من هنوز هم خودم ، خودم رو نمی شناسم
و چطور منی که خودم ، خودم رو نمی شناسم می تونم به یک نفر دیگه بگم
" من این ام"
...
امیدوارم از حرف هام تعجب نکرده باشی
البته اگه متوجه منظورم شده باشی
!!!
بیشتر گیج شدی؟!
من چون یک مقدار فلسفه دوست دارم و یک مقدار هم می دونم می خواهم از
" خودشناسی "
بگم
این اصلا توی فلسفه یک جنگ بزرگ بین فلاسفه است توی تعریف
" خود "
و خودشناسی هم یک بحث بزرگ و پیچیده است
و من آنقدر خودم رو توی فلسفه کوچیک می دونم که هنوز به هیچ قطعیتی نرسیدم
من توی مسیر پرتلاطم بلوغ فکریم چندین و چند بار مسیر زندگیم عوض شد و از همه مهمتر این که چون هیچ قطعیتی توی " خود " درونیم پیدا نکردم ، هنوز هم به دنبال مسیری می گردم که " پریشانی " هام رو توی آن مسیر نداشته باشم .
سعی می کنم تا آنجای که می تونم از " خود " م بگم ، تا اول از همه خودم بفهمم کی ام و شاید این آینه ایی پیدا شده باشه که بتونم کجی هام رو ببینم که ایمان دارم اگه زشتی و پلیدی ایی رو توی وجودم ببینم ، آروم نمیشینم و ازش نمی گذرم تا اصلاحش کنم .
فاطیما ...
می دونم این دغدغه خودت هم هست که من بتوم خودم رو و مسیرم رو بشناسم .
پس اجازه می خواهم اول من از خودم شروع کنم و بعد بیام سر خودمون . که فکر می کنم این که ما نتونستیم به یک نقطه مشترک برسیم بخاطر این بوده که " خود " درون من بی قرار بوده .
به هر حال خلاصه روضه هایی که بالا خوندم این ه که آمدم اینجا اول از خودم بنویسم .
از این شیوه روانشناس ها هم خوشم میاد که وضعیت حال و احوال امروز آدم ها رو از زندگی گذشته شون بیرون می کشند و گاهی گره های آدم ها رو تو زمان بچگی هاشون پیدا می کنند .
من آماده ام ...
توی مطالب بعدیم از سعی می کنم خودم رو بهت معرفی کنم .
سه چيز خيلي سخت است : فولاد، الماس و خود شناسي.((بنجامين فرانكلين))







نظرات:

سلام
«» می‌گوید:
«:)»




گزارش تخلف
بعدی